سلام
چقدر خوبه ما قدر مادرمون خوب بدونیم تا زنده اند یه کم به ارزوهایی که دارند فکر کنیم
شما می دونین که ارزوی مادرتون چیه ؟پس تا دیر نشده بجنبین و گرنه ممکنه پرای همیشه افسوس انرا بخورید.
به امید فردا......
امروز داشتم به این فکر میکردم که قدیما اگه یه بچهای مادرش رو با ضمیر مفرد صدا میزد همه میگفتند بچهی بی ادبیه. ولی خب من فکر میکنم احترام گذاشتن فقط به این چیزا نیست. احترام گذاشتن باید از محبت ناشی بشه نه ترس. اون هم محبتی که مادر اون رو حس کنه.
چرا خیلی از ماها به بچههامون اجازه نمیدیم که بیان با محبت بهمون نگاه بکنن و راحت بگن دوستت دارم. چرا خیلی از بچههامون اون جور که به دوستشون ابراز محبت میکنن به ما نمیتونن ابراز محبت کنن؟! چرا طوری با بچههامون برخورد نمیکنیم که هر حادثهای توی زندگیشون اتفاق میافته بیان و برای خودمون بگن؟
من فکر میکنم بیشتر وقتها مشکل از ماهاست. شاید اگه ما شنونده خوبی برای حرفای بچههامون باشیم شاهد خیلی از مشکلات برای بچههامون نخواهیم بود.
شما با پدر و مادرتون راحتین؟ راحت بهشون میگین که چهقدر دوستشون دارین؟ تا حالا دست مادرتون رو بوسیدین؟
قدیما وقتی بچه بزرگ می کردند انگار هیچ طوری نمی شد اما من یکمی هول کردم چون حس کردم دیگه به این سادگی هام نیست. من خیلی دلم می خواد بچه هام خوب تربیت بشن تا اسباب دردسر برام نشن.
سلام
این اولین مطلب وبلاگ مادرانهست. به خاطر این اسمش رو گذاشتم مادرانه که مهم ترین مسئله ی زندگی من بچه هام هستند. از امروز سعی می کنم یادداشتهای روزانه م رو روی وبلاگم بنویسم.
فعلا خدانگهدار
لیست کل یادداشت های این وبلاگ