سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طمع کشاننده به هلاکت است و نارهاننده ، و ضامنى است حق ضمانت نگزارنده ، و بسا نوشنده که گلویش بگیرد و پیش از سیراب شدن بمیرد ، و ارزش چیزى که بر سر آن همچشمى کنند هر چند بیشتر بود مصیبت از دست دادنش بزرگتر بود ، و آرزوها دیده بصیرت را کور سازد و بخت سوى آن کس که در پى آن نبود تازد . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 86 اردیبهشت 26 , ساعت 12:51 عصر
    به نام خدایی که باحیاست...

داشتم فکر می کردم که چرا حیاء خوبه ؟چه چیزی باعث میشه که ....
که یهو چشمم به یه حدیثی  از حضرت رسول افتاد .منم اونو خوندمش .به دلم نشست .گفتم خوبه برای شمام بگم .یه وقت نگین حرفات مستدل نیست؟!!

من اول تعریف واژه شو می گم تا بعدش خود حدیثو براتون بنویسم .

حیاء یعنی ملاحظه و رعایت حدود و احکام شرعی و عقلی و عرفیو منفعل شدن از ارتکاب محرمات شرعی و دوری از انها جهت حفظ ابرو و حیثیت خود و اجتاب از زشتیهابرای دوری از بدنامی و سرزنش در پیشگاه خدا و مردم و همینطور دوری از اعمال و رفتاری که موجب شکسته شدن شخصیت است .

حضرت رسول(ص) می گن :الحیاء حیاءان:حیاءعقل و حیاءحمق فحیاءالعقل هو العلم و حیاءالحمق هو الجهل.
یعنی:دو قسم حیاء وجود دارد:حیاءبرخواسته از خرد و حیاءبرخواسته از حماقت .پس حیاءعقلانی دانایی و حیاءاحمقانه جهالت است .

بعدش می گن 4نوع حیاء داریم :

1_حیاء از خدا
2_حیاءاز رسول خدا(ص)و اولیاء دین
3_حیاءاز مردم
4_حیاءاز خود

 اهمیت حیاء به خاطر اینه که از شریف ترین اخلاقیات و ریشه ی بزرگواریست.یکی از صفات خدا حییّ(یعنی بسیار با حیاء) است.

از فواید حیاء:

1_موجب حفظ دین و ایمان است.
2_بهترین عامل برای کسب عفاف است.
3_علامت مروت و مردانگی است .
4_موجب پوشیده شدن عیوب می شود.
5_عامل کنترل بدیهاو زشتیهاست.
6_منکرات را تبدیل به معروف می کند.

اینم چند تا روایت حیاءاز مولا علی(ع)که میگن:

حیاء کلید همه ی خوبیهاست.                           غررالحکم(340)
حیاء کامل کننده ی بزرگواریست.                        غررالحکم(262-128-1)
میوه ی حیاءعفاف است.                                   غررالحکم(326-3)
حیاء بازدارنده انسان از زشتیهاست.                    غررالحکم(1393)
حیاءاز خدا بسیاری از گناهان را محو می کند.        غررالحکم (1548)

اینم پست امروزم .

شما هم چیزی غیر از این راجع به حیاء شنیدین؟
نمیدونم ارتباطش با حجاب تا کجاست؟
مگه ربطی هم داره؟؟؟؟
من و شما از کدوم دسته ایم؟ با حیاییم یا بی حیاء؟؟؟

سه شنبه 86 اردیبهشت 25 , ساعت 8:31 صبح
 دوباره داشت یادم میرفت که به نام خدا...

یادمه کوچکتر که بودم یعنی حدود 18 یا 19 سالگی هام بود که برای مامانم یه مهمون اومد.اونم یه مهمون تهرانی که از دوستان صمیمی بابام بودن که اینا با خونواده شون به خونه بابام اومده بودن یعنی اینجا شهر زیبای اصفهان ..
هنوز یادمه ..
اون موقع بدحجابی به شدت الان نبود .من که مدرسه می رفتم بیشتر دوستانم در مدرسه چادر داشتن ویا لااقل مانتویی محجبه بودند.

وقتی اون دوستای بابام اومدن اینجا من به دخترشون که 5سال ازم بزرگتر بود گفتم: یه کم فضای شهرمون بخصوص بالای شهرمون ادماش یه جورایی دارن میشن .که دیدم بهم خندیدو گفت مگه خبر نداری ؟گفتم چی رو ؟
گفت:اگه بیای تهرون اونوقت چی می گی؟!این قدر ناجوره که نگو .گفتم :چرا کسی چیزی نمی گه ؟اشک تو چشماش حلقه زد وگفت:وقتی دخترای بعضی از مسوؤلین با اون حجاب غیر معقول میان بیرون اونوقت تو توقع داری صدای کسی دربیاد؟معلومه کسی کاری نمی کنه چون ازش حمایت میشه.
اون موقع من بچه تر بودم رفتم تو فکرکه چرا اخه ؟؟
البته هرگز نفهمیدم دختر دوست بابام کی رو می گفت .منظورم اینه اگه تهاجم فرهنگی بوده چه قدر نفوذش زیاد بوده که اول از اون بالا شروع شده بوده ..

اون موقع یه عهدی با خودم بستم که خدا تو کمکم کن چنان دخترمو رو تربیت کنم که اونقدر عزت نفس بالایی داشته باشه که تحت هیچ شرایطی حجابو دست کم نگیره وبه اون هم بباله .

که چند سال بعد شنیدم صدای تساهل و تسامح در اومد.نتیجه اش این شد که الان داریم می بینیم.

نمیدونم الان که اردیبهشت سال 86 هست میرسه اون روزی که من بعدها بشینم نزدیک این دستگاه و بگم الهی شکر نمردم و دیدم که خودباختگی دخترانمون به صفر رسیده و عزت نفسشون اونقدر رفته بالا که پیشرفت علمی کردن وهم دیگه روزنامه هاچیزی در این مورد ندارن که بگن؟!!

دشمن هم یه گوشه نشسته و زانوی غم در بغل گرفته و از اون طرف هم برادرامون در فضای سالم جامعه مون دارن نفسی عمیق می کشن وبا اسوده خاطری کاراهشون رو انجام میدن ؟! 

سن ازدواج ها هم به نسبتی معقول رسیده و مادرا هم تا زنده ان رخت دومادی رو  روی تن اقازاده شون می بینن .
اگه میشد چه قدر خوب میشد .مگه نه؟؟؟
دوشنبه 86 اردیبهشت 24 , ساعت 12:53 عصر
ما ادما هربلایی اگه سرمون بیاد حقمونه.میگین چرا؟
خب برای اینکه هرچی می کشیم از جهل مون دیگه.اگه جاهل نباشیم هم اشباهاتمون کمه و هم کمتربرخلاف فطرتمون رفتار می کنیم .
می تونین امتحانش کنین !!کاری نداره !
شما در هر زمینه ای که بخوای کار کنی حتما علم اون کارو لازم دارین .
اگه توی خیابونا بدحجابامو فراوانن  بدونین جهلشون نسبت به خودشون زیاده و گرنه دلیلی نداره که یه دختر درسخون و با اصالت بخواد خودشو در معرض نمایش بذاره .
برای همینه که میگم فعالیت تو هرکاری علم مخصوص به خودشو میخواد.مبارزه با بدحجابی راهکار خودشو لازم داره .


شما میگین من دارم اشباه میگم ؟نمی دونم !شاید حق با شما باشه ...

اما منم یه مادرما..
تمام این بد حجابی رو کم کاری از ناحیه مادرا می دونم.....
شما چی میگین ؟هان؟؟
سه شنبه 86 اردیبهشت 18 , ساعت 7:27 صبح
  سلام .سلام .سلام ....

سعی می کنم هر روز شادتر از دیروز باشم 
# # # # # #  هرروز ذهنم را فعال نگه دارم .کار با رایانه رو بیشتر این که هست فرا بگیرم.
#‏ # # # # # به چیزهایی که علاقه مندم اونهارو یاد بگیرم .
# # # # # # همیشه سرحال و پرانرژی تر از دیروز باشم .
# # # # # # همراه با عصر دنیای مجازی پیش روم .
# # # # # # همراه با بچه هام به جلو پیش بروم .
# # # #  # #شادی هامو نشون بدم از دوستام هم دریغ نکنم .
اگر من شارژ باشم (که یه مادرم )بهتر می تونم به بچه هام خط بدم .از شارژ بودن منه مادر حتما پدر و مادرم و داداش هام و هم شوهرم و هم کسانی که به نوعی با من در ارتباطن از خط دهی من استفاده می کنن.
ومن هم الان خیلی خوشحالم .به خاطر داشتن خیلی از نعمتها و نداشتن بسیاری از همین نعمتها خدارو شکر می کنم.
دیگه گذشت آن قدیما که قدرت در خانواده حاکم بود.گذشت که مرد نان اور خانواده و زن آشپزخوب خانه بود .
الان جوونترهای ما دنیای مجازی رو بیشتر می پسندن.پس این منم که باید پابه پای اونها پیش برم .

اگه الان به فکر نباشم وتلاش بیشری نکنم شاید منم روزی مثل اون مادر بزرگی بشم که با الزایمر هم نشین بود.
من نمی خوام اون باشم .
می خوام مثل مادر بزرگ خدابیامرزم باسواد وبااطلاع از زمان خود و همیشه به روز باشم ...

یعنی میشه؟؟؟؟؟

شنبه 86 اردیبهشت 15 , ساعت 7:28 صبح

  یادتونه توی دو پشت قبلی گفتم مرد نباید گریه کنه زشته؟!داشتم دنبال جوابش می گشتم که جستم .دلم نیومد برا شمام نگم !!!

وقتی گریه می کنیم کمترین فایده اش اینه که چشممون مرطوب نگه داشته میشه.اشکای احساسی در واقع دارن مواد سمی ای که در پی استرس هیجانی در خون جمع می شن رو دفع می کنه.
اشکای احساسی سطح منگنز بدن رو کاهش می دن که این مواد معدنی روی خلق و خو تاثیر مستقیم می ذاره.
اشک احسلسی نسبت به اشک پایه و رفلکس حاوی 24 درصد پروتیین البومین بیشتریه.
گریه مثل ادرار و تعریق باعث حذف مواد سمی و زاید بدن می شه.
گریه یه جور مکانیسم رایگان و طبیعی و قدرتمند برای کنار اومدن با درد و اندوه و استرس و غصه هست.(پس اگه بچه هامون گریه می کنن نباید به زور ارومشون کنیم بلکه باید علت گریه رو پیدا کنیم.)
اشکای احساسی مثل دریچه اطمینان برای قلبمون عمل می کنن .
نه تنها گریه باعث ارتقای سطح سلامتی فرد میشه بلکه در موجب حس تعلق در گروه شده و موجب افزایش حضور و دخالت دیگرون در تامین رفاه فرد میشه .
هنگامی که گریه سر کوب می شه هیجانات رها نمی شن و خصایص شخصیتی مخرب مثل پر خاشگری بروز می کنن.
گریه به ازاد سازی اندورفین ها در جریان خون کمک می کنه که این مواد باعث بهتر شدن خلق و خو و تسکین درد می شن .
پس اگه من جای شما بودم جلوی گریه امو نمی گرفتم و خجالت هم نمی کشم .


حالا به من حق می دین ؟؟؟ 


سه شنبه 86 اردیبهشت 11 , ساعت 11:55 عصر
                           خانم معلم روزتون مبارک....
      
        یادتونه که می گفتین :پرستوها چون می دونن که باید کوچ بکنن  از خراب شدنه آشیونشون ناراحت نمی شن....
هنوز این جمله اش تو گوشمه.....هنوز یادمه......

یادش به خیر اون روزا ....چقدر زود به معلممون دل می بستیم و چه قدر دوستش داشتیم . چه قدر هم برای خودش و هم برای حرفاش ارزش قایل بودیم ...

اما حالاچی.......
یکشنبه 86 اردیبهشت 9 , ساعت 1:43 عصر
شنیدی که می گن مرد نباید گریه کنه.آخه زشته؟

کی می گه ؟به نظر من هر کی گفته برا خودش گفته...

همه اش به من می گن : چرا تا ما یه چیزی به تو می گیم تو هم که اشکت دمه مشکته آنی گریه می کنی؟
همه اش می گن گریه نکن بده ممکنه فکر کنن که ضعیفی   ممکنه مسخره ات کنن و یا می گن وقتی گریه می کنی دیگرون متوجه حرفات نمی شن یه سری هم می گن تو ازش به عنوان اسلحه استفاده می کنی و از این جور حرفا....
شما چی می گین ؟راست می گن اینا؟؟
دارم دنبال جوابش می گردم ....

داشتم فکر می کردم که اگه گریه فی نفسه بده پس چرا میگن:(و سلاحما بکاء)....

اگه بخوام جلوی گریه امو بگیرم نمیشه آخه .پس چی کار کنم من؟
ببخشین این پستم پر از( اگه) شده....

اگه بهم گفتین ممنون می شم ها.....
پنج شنبه 86 اردیبهشت 6 , ساعت 3:14 عصر
ادم باید بعضی وقتا به خاطر چیزایی که نداره خدارو شکر کنه.!!

اگه چشمی برای دیدن نداره بگه شکر ...
اگه گوشی برای شنیدن نداره بازم بگه شکر...
اگه پایی برا ی راه رفتن بهش ندادن بازم بگه شکر....

ببینم مگه چقدر برا داده شده هاش شکر کردیم که برای نداده هاش شکر کنیم؟؟هان؟؟

ببینم شما اطمینان دارین که من حالم خوبه؟هان؟؟

پس جاری باشین اگه دلتون خواست.....
پنج شنبه 86 اردیبهشت 6 , ساعت 2:53 عصر
بعضی وقتها ادم باید به خاطر نداشتن خیلی چیزا خدا رو شکر کنه.

نداشتن خیلی چیزا چه بسا برای آرامش جان  آدمه ...
اگه درست چشات نمی بینه بگو شکر...
اگه گوشات هم نمی شنوه بازم بگو شکر...
اگه یهو دیدی پایی برای رفتن نداری بیشتر بگو شکر ...

دارم فکر می کنم با خودم :اگه به دنیا نیامده بودم شاید بیشتر و بیشتر باید می گفتم شکر!!!!هان ...


به نظرم دارم پرت وبلا می نویسم ؟نه؟ 

اخه برای اون چیزایی که خدا بهمون داده چقدر شکر کردیم ؟هان؟

نه ! دیگه مطمین شدم که من یه چیزیمه !!!

شما حالتون که خوبه؟؟؟
سه شنبه 86 اردیبهشت 4 , ساعت 2:35 عصر
کی گفته اگه غیبت کسی را بکنی اعتبارت بالا میره؟

چرا فکر می کنیم اگه بد گویی کسی را کردیم روی مون بیشتر حساب می کنن و میگن فلانی هم سرش می شه ها؟!
ترجیح میدم با کسی که اهل غیبت و بد گوییه اصلا رفت وامد نداشته باشم .حتی سعی می کنم از تلفن زدن به او هم خودداری کنم.

فقط نمی دونم اگه نسبت نزدیکی باهام داشت اونوقت دیگه چی کار کنم ؟؟؟
چقدر متنفرم از کسی که به جای این که عیوبم را به خودم بگه به کسی دیگه بگه ....

ترجیح میدم دیگه نبینمش!!!!!1فقط همین ...چقدر من عصبانیم......

لیست کل یادداشت های این وبلاگ