سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بهترینِ برادرانت، کسی است که تو را به هدایت رهنمون شود، تقوا نصیبت کند و از پیروی هوای نفس بازت دارد . [امام علی علیه السلام]
 
شنبه 86 فروردین 11 , ساعت 9:21 صبح
سیزده به در نزدیکه و هر کسی داره فکر می کنه که کجا بره و با کیا بیرون بره؟
من می گم ! نمیخواد اینقده فکر کنی.(یعنی تجارب چندین ساله ام در اختیارتون می گذارم البته هم مجانی)..

1_ با کسانی هم پیک بشین که کم و بیش روحیاتتون به هم نزدیک باشه.

2_ قبل از هر اقدامی بایک تلفن قراری برای جلسه بگذارید و در ان جلسه برنامه ریزی برای پیک نیک بکنید.

3_مدت سفر یا پیک نیک را تعیین کنید.

4_کارها را بر حسب نوع توانمندی ها تقسیم کنید.

5_ قرار ساعتی گذاشته و قرارها را برحسب میزان خوش قولی یا بدقولی افراد تعیین کنید تا ازهدر رفتن وقت جلوگیری شود. 
.
6_یک نفر مادر خرج تعیین کنید .(البته توصیه می شود آنکس که مادر خرج میشود تمام پول سفر را در ان جلسه برنامه ریزی از دو ستان بگیرد و گرنه ممکن است دچار خود سوزی بعد از پیک نیک بشود!!)

7_ وسایل لازم به همراه ببرید.(مثل دارو _ روانداز _ خاکشیر _ سیم مفتولی (اگه یه وقت اگزوزتون افتاد پایین با اون ببندینش بالا) (لطفأجلوی خنده تونو بگیرین زشته)و هر چیز دیگه ای که به نظرتون میرسه....

8_عجله نکنید که روز 13 بیرون باشین . می تونین این کار مفرح را جلو بباندازیدو از خطرات احتمالی خالی بودن خانه در روز 13 بدر جلوگیری کنید.(به نفع تونه اگه حرف مادرانه را گوش بدین).

9_ در انجام کارهای موجود در پیک نیک از همدیگه سبقت بگیرین(اینجا تنها جاییه که سبقت گرفتنش بدون جریمه است.)

10_ هنگام برگشتن از اینکه یه روز خوبی را با هم بودین از همدیگه تشکر کنین.(فایده این کار اینه که به خیر خوبی از هم جدا شده و اونها در پیک نیک بعدی شمارو خبر خواهند کرد.)

11_ سعی کنید بقیه تجارب یک پیک نیک خوب را خودتون کشف کرده و در پست بعدی تون بگنجونید.


12_به محض اینکه دستتون به دستگاه رسید اتفاقات تازه ان روز را در پست تون بنویسید(البته اگه دلتون خواست..)

13_ مادرانه روز های خوشی را براتون ارزو میکنه..

به امید فردا.......
سه شنبه 86 فروردین 7 , ساعت 8:27 صبح

دیروز رفته بودم خرید کنم اما نوشته ای به دیوار فروشگاه توجهم را جلب کرد این شد پست امروزم..
ببینم معنای اونو فهمیدین؟؟

نردبان این جهان ما ومنی است
عاقبت این نردبان افتادنیست
لاجرم انکس که بالاتر نشست
استخوانش سختتر خواهد شکست....

به امید فردا...


پنج شنبه 86 فروردین 2 , ساعت 1:43 عصر
نوروز حس بودن توست و زنده شدن طبیعت عطر حضور توست.
حالا باز خوبه هر  از گاهی خودت رو قشنگ نشون میدی و با شروع هر فصلی عظمت حضور و وجودت را به رخ ماها می کشی و هی به هر بهانه خودتو یاد ما می اندازی اما بازم ما یادمون میره که هستی و چقدر هم نزدیک...
صدامو می شنوی؟؟؟
دوستانم عیدتونم هم مبارکا باشه .
به امیدفردا.........
پنج شنبه 86 فروردین 2 , ساعت 1:13 عصر
امروز صبح دوستم را دیدم . وقتی با من حرف می زد حرفاش به دلم می نشست.نمیدونم چرا؟می خواین بگم که چی می گفت؟
می گفت اگه کسی هدیه ای بهتون داد ادب حکم می کنه که با هدیه ای بهتر محبتش را جبران کنی.شاید بگی هر چی براش بخرم خودش بهترش را داره.پس درمرحله ی بعدی با زبانت ازش تشکر کن .بهش بگو دستت درد نکنه هدیه ای قشنگی بود دو ستش داشتم .
شاید بگی رویم نمیشه و یا اینکه این حرفارو با هم نداریم .پس لااقل محبتش را تو قلبت راه بده و قلبأ دوستش داشته باش.
یادم افتاد که همچین دستوری هم تو دینمون داریم که می گه (من لم یشکر المخلوق من لم یشکر الخالق)یعنی (تشکر از بنده ی خدا مثل تشکر از خداست).
حالا فکر کن من چی میخوام بگم!!!
می خوام بگم خدای مهربون که این همه نعمتهاش رو به ما بخشیده و هیچ فرقی هم بین کافر و مسلمون نمیگذاره و از محبتهاش دریغ نمیکنه را چه جوری ازش تشکر کنیم ؟
هدیه ای بهتری که نداریم بهش بدیم چون هرچی داریم که همه اش مال اونه.حتی وجودمون هم مال اونه که هر وقت هم اراده کنه می تونه پس بگیره.پس خوبه با زبانمون ازش تشکر کنیم .اما این زبون هم که خودش بهمون داده!! 
پس چی کار کنیم؟
اگه محبتشو رو توی قلبمون جاش بدیم و دوستش داشته باشیم لابد کاری هم نمی کنیم که از دستمون دلخور بشه.
مثل اونوقت هایی که تازه ازدواج کرده بودیم سعی می کردیم کارهایی را که ممکن بود نامزدمون را ناراحت کنه  اصلأ انجامش ندیم و حتی سعی می کردیم بفهمیم چیزایی که اونو خوشحالش می کنه را بخریم و یا کارهایی موافق میلش را انجام بدیم.
نمی خوام مقایسه کنم.فقط خواستم مثالی ملموس تری زده باشم تا منظورم را بفهمین. 
حالا اگه من با چشمم که هدیه ای از طرف اونه گناه کنم اون ناراحت میشه؟
اگه با قدم هام راههایی را به اشتباه برم استفاده ی غلطی کردم؟
اگه با گوشهام چیزهای بدی بشنوم از هدیه ی اون استفاده ی نادرستی کردم؟
حتی تموم کارهایی که گفته بده و مرا از انجام اون نهی کرده و مرا به انجام خیلی از کار های مثبت و خوب تشویقم کرده (که البته نفع و ضررش هم متوجه ی خودم میشه و البته هیج سودی هم برای اون نداره)باز هم بخاطر اینه که دوستمون داره .پس اگه ازش تشکر نکنیم یه جور رفتار بی ادبانه ای را مرتکب شده ایم .  
می گم خوب دوستی وفاداری داریم اما قدرش را نداریم !!!هان !مگه نه؟؟
اگه فراموشش کنیم اون مارو فراموش می کرد. اخه لازمه ی فراموشی حذف هدیه ها و نعمت هاست.ایا نعمت نفس کشیدن ما را یادش می ره که دیگه بهمون ندهدو یا مثلأ چون کار بدی کردیم اونو از ما قطع کنه.!
خوبه یه کم عمیق تر و دقیقتر به اون فکر کنیم .به وجود لا یزالش &به نعمتهای فراوانش &
به حضورش در سراسر زندگی های جور واجوری که همه ی ما ها داریم&
سرتو بالا بگیر به اسمون پر از ستاره هاش نگاه کن ببین چه حس خوبی داری ...
یه جور حس امنیت &  حس وجود  قدرتی ما فوق قدرتها & که اطمینان داری حضورش هست. اگر این احساس را پیدا نکنی کمترین ضررش اینه که خیلی زود احساس پوچی بهت دست میده و این خیلی حس بدیه .حتی ممکنه با داشتن بهترین امکانات و بهترین زندگی ها و بالاترین تخصص ها سر از فرضیه ی خودکشی در بیاری و به زندگی بی هدفت پایان بدی....


احساس می کنم که  چقدر دوستش دارم...........
شما چی؟؟؟!!!!! 
  راستی نوروزتون مبارک.......... 
 
  
<      1   2      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ