یکی نیست بگه:که اخه مگه همه ی احکام اسلام رو پیاده کرده اید که هی اصرار دارین ازدواج موقت رو راه بیندازین؟
مگه قطع کردن 4انگشت دست جناب دزد جزء احکاممون نیست ؟پس چرا اینو انجامش نمیدین ؟
مگه حکم زنا سنگسار نیست ؟پس چرا به اون توجه نمی کنین ؟
چرا همه ی احکامو اجرا نمی کنین ؟
اگه واقعا زنا کار سنگسار می شد..اگه دست جناب دزد زحمتکش قطع می شد ...اگه مفسد فی الارض اعدام می شد ..و اگه ....تموم احکام اسلامی در جای خودش با قاطعیت انجام می شد ..حالا من مجبور نبودم با اجرایی شدن ازدواج موقت مخالفت کنم و مجبور باشم ضد حال بزنم ..
ازدواج موقت فقط دست متاهلین رو باز میذاره چون هم دست وبالشون بازه و هم تجربه شون بازتر ...
خیلی عصبانیم خیلی...جناب وزیر کشور عزیز......
اما خب ماها یاد گرفتیم روی حرف بزرگترا حرفی نزنیم تا ببینیم ایشون چی رو را دنبال می کنن و به هدفی می خوان برسن .به خاطر همینه که هی دارم روزنامه هارو پی گیری می کنم تا ببینم علما به چه نتیجه ای رسیدن .
اما می دونم که حکمت خدا بالاتر از این حرفاست که بخواهم احکامشو زیر سوال ببرم ..
فقط نمیدونم چرا حالا یادشون افتاده همچین احکامی هم داریم ؟؟
خوب که فساد همه جارو پر کرده ؟
خوب که به بهانه ازادی بد حجابی شیوع پیدا کرده ؟
خوب که تلویزیون بد حجابی را لابلای فیلمهاش تبلیغ کرده؟
به نظر من کار با ازدواج موقت حل نمیشه ...
کار باید از اساس درست بشه ..
شما چی می گین ؟اشتباه می گم من؟
باباجون ! یه کم توجه کنین !!!
کم کاری اعتقادی موج می زنه .شما ها یه سری به کتابهای دینی سالهای دبستان تا دبیرستان بزنین .اونوقت متوجه میشین من چی می گم ..کتابهای دینی و معارف ما به جای این که بازده هی خوبی داشته باشن هر چه کلاس بالاتر محتوای کتاب ها کمتر و کمتر شده ان .اون وقت توقع دارین جلوی فساد گرفته بشه ؟
چرا باید اصول اعتقادات و خدا شناسی ما فقط منحصرا در حوزه ها باشه ؟تازه اونم من که سال اول حوزه را هم رفتم چیز جالبی در نحوه ی تدریسش ندیدم.تا لا اقل جذبش بشم .
اصلا بی خیلش میشم تا ببینم این سفارش وزیر محترم کشور بالاخره سرانجامش چی میشه ؟؟؟
تا درودی دیگر بدرود...
به نام خدا...
حسی بدیه که :
ادم یه مادر داشته باشه که دوتا پسراش جلوش باشن و اون وقت بیان سیلی بزنن دو گوشش...
یه شوهر جوانمرد هم اینجا باشه و اونو کشون کشون ببرندش بیرون و بعدش خانمشو بزنن..
تازه باردار هم باشه اونوقت میخ در رو به پهلوش بزنن...
بعدشم داغ پدر روی سینه اش باشه و اون موقع جای خالی باباشو حس کنه...
که اگه باباش بود پیشش نامردا جرات داشتن نگاه چپ به اش بکنن چه برسد به این که...
ادم اون موقع چه حسی بدی داره که بچه هاش ببینن مادرشون ناراحته و نتونن کاری براش بکنن چون که هنوز کوچیکن...
امشب یه حس خیلی بدی دارم من...
داغ مادر ...
یا مهدی در فراق مادرت چه می کنی؟؟؟
میگفت :یه روزی یه بنده خدایی را که ظاهری موجهی و موقری داشت سوار ماشینم کردم .توی راه به من نگاهی کرد و گفت:
کی این زمینو افریده ؟
گفتم :خدا..
گفت:این اسمون رو کی افریده ؟
گفتم :معلومه خدا..
گفت :منو کی افریده؟
گفتم :خب خدا دیگه ..
گفت :عجب .این قدر خدا خوبه؟
گفتم :اره خب..
که یهو دیدم گفت:
ابوالفضل نگهدار خدا باشه که این قدر خوبه خدا..
من ماتم برد که چرا از اول نفهمیدم این بابا یه چیزیشه .....
به نام خدای حکیم ....
سلام ...
امروز صبح دایجونم را دیدم .ایشون می گفتن :حدیثی از امام باقر داریم که میگن:اگه پنجاه نفر بگن که فلان کس اون حرف نامربوط رو زده اما خود اون شخص بگه من نگفتم تو وظیفه داری اون 50نفر رو رها کنی و حرف این یک نفر رو بپذیری .یعنی این قدر باید حسن ظن داشته باشی.
اما حدیثی هم مقابل این از امام صادق داریم که به فرزندشون میگن :
اگه فردی به چیزی مشهوره مثلآ همه میگن :فلان اقا مشهوره که شرابخواره .تو حق نداری بگی مردم دارن میگن پس راسته .اما تو نباید بگی اون اقا شرابخواره .یعنی ممکنه شایعه باشه .اما اگه خواستی باهاش معامله کنی یا در موقعیت ازدواج ویا چیزهایی از این قبیل قرار گرفتی عقلت حکم میکنه که تحقیق بیشتری از اون فرد به عمل بیاری .
پس اگه قرار باشه برای برادرم برم خواستگاری ودر مراسم خواستگاری دیدم عروس خانم برامون چایی اورده اونم با مانتو و روسری و احتمالا با یه ارایشی به قول اصفهانیها «دوست بفهم ودشمن نفهم » حق ندارم بگم عروس خانم نجیب نیس اما عقلم میگه اگه برای عروس خانمهای محجبه ی چادری سه درصد تحقیق میکردم برای این یکی باید شش درصد بیشتر تحقیق بکنم .عقلم حکم میکنه اگه این کارو نکنم و بعدها تقی به توقی خورد وصدایی چیزی در اومد به جای نفرین به اون عروس خانم ویا احیانا معرف اون فقط باید خودمو نفرین کنم .اونم یه نفرین حسابی ...
شما چی میگین ؟شمام موافقین ؟
خلاصه وقتی اومدم با این دایی مهربونم خداحافظی کنم بهش گفتم :دایی برای مشکلی که دارم دعا کنین که خدا حل کنه اونو رو .
می دونین بهم چی گفتن ؟
فقط گفتن که: نه ! تو به مشکلت بگو خدای من بزرگه ...
یهو چقدر آروم شدم من ....
سلام ...باز هم سلام ...
امروز مهمان عزیزی را درجمع خودمون داریم .یه مهمون عزیز و دوست داشتنی ...منظورم اقا محموده ...
جاتون خالی بودتوی میدون امام شهرمون.شهر زیبای اصفهان .مردم با چه شور وحالی منتظرش بودن .اخه اونا هم دوستش دارن .به کارهایی که کرده واقفند.قدر زحماتشو میدونن .
وقتی یه خرده حرفاش تموم شد یه دفعه گفت :می خوام یکی دوجمله بگم براتون .خسته نشدین؟
که یهو دیدم مردم یکصدا گفتن : انرژی هسته ای کی گفته ما خسته ایم ؟؟؟
احساس خوبی بهم دست داد . به خودبالیدم که اصفهانیم .رییس جمهور هم لبخندی زد و گفت روی سخنم با اسراییل است و اون دوجمله راگفت .حتما شما هم در جریان سخنانش هستین که !!!
یکی از جملاتی که گفت احساس کردم از درد دل خیلی ها باخبره .از همه جا و از همه کس .
می گفت :کسی که ایمان دارد به خدا هرگز خسته نمیشه .کسی که با امید به خدا زنده هست هرگز خسته نمیشه .
کسی برای خدا کار می کند هرگز نمی گه من خسته شدم .
به حرفاش فکر می کردم .می خوام بگم من که یه مادرم چقدر سخته برام هماهنگ کردن فرزندانم با همسرم و هدفی که در زندگیم هست و راه وروشی که برای تربیت بچه هام در نظر گرفته ام .چقدر سخته .اگه بچه هایم هم برزگتر بشن حتما راه و روش خودشونو پی خواهند گرفت .
برای یه رییس جمهور چقدر می تونه مشکل باشه که بین تمام این دستگاهها هماهنگی و اتحادی به وجود بیاره که همه با سلایق مختلفی که دارن در جهت انسجام و وحدت ملی و سربلندی این کشور قدم بردارن .
حالا می فهمم که رمز موفقیتش چی بوده .فقط یه چیز :کسی با ایمان به خدا وبرای خدا کار کنه هرگز نمیگه من خسته ام.این تمام حرفهای اونه .مهمونمون رو می گم .دکتر محمود احمدی نژاد...
مالک اشتر علی به اصفهان خوش اومدی..
لیست کل یادداشت های این وبلاگ