سه شنبه 86 شهریور 27 , ساعت 10:0 عصر
سه روزه که پسرم موقع کلاس رفتنش بغض می کنه و نمی تون جلوی اشکاشو هنگام ورود به کلاس رو بگیره.ازش هم بپرسیم چته؟فقط جواب میده :خجالت میکشم همین...
اما این دفعه این منم که دارم خجالت می کشم نه او.....
اخه جشه اون؟؟نمی تونم بفهمم موضوع از کجا داره اب می خوره؟؟؟
پسری که توی خونه برای من مثل یه شیر باشه ؛اما توی کوچه مثل موش؛لابد باید برم پیش روانشناس تا ببینم چشه...
کاش می فهمیدم چه جوری باید برم تو جلدش تا بفهمم تو اونجا چی میگذره؟؟
اما این دفعه این منم که دارم خجالت می کشم نه او.....
اخه جشه اون؟؟نمی تونم بفهمم موضوع از کجا داره اب می خوره؟؟؟
پسری که توی خونه برای من مثل یه شیر باشه ؛اما توی کوچه مثل موش؛لابد باید برم پیش روانشناس تا ببینم چشه...
کاش می فهمیدم چه جوری باید برم تو جلدش تا بفهمم تو اونجا چی میگذره؟؟
نوشته شده توسط مادرانه | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ