سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دلهاى مردان رمنده است ، هر که آن را به خود خو داد ، روى بدو نهاد . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 86 مرداد 14 , ساعت 11:28 عصر
سلام....
روز جمعه گذشته با چند تا از رفقای شوهرم رفته بودیم باغ بهادران.یعنی اونا هم با خانواده شون اومده بودن .جاتون خالی خیلی خوش گذشت .ادم اگه با گروهی به سفر بره که تا حدودی با هم هم عقیده باشن واقعا جای شکرش باقیه .اما من حواسم توی دنیای مجازی بود که باز دوباره اونجا دستم ازش کوتاه بود .به یاد وبلاگم بودم و همین طور دنبال شکار سوژه.
اهان یادم افتاد.باید از دوستام که تو اون جمع بودن باید می پرسیدم .اما وقتی که سوال کردم اکثرشون از دنیای بزرگ وبلاگ بی خبر بودن .یه خرده لجم گرفت.اخه میخواستم وبلاگمو به اونا معرفی کنم و بعد از همین کانال حرفایی که نمی تونستم بهشون بگم از این طریق بگم و یه جورایی موضع خودم رو با اونا روشن کنم .بد شد مگه نه؟
به نظر من دنیای مجازی راحتتر قابل دسترسیه تا دنیای واقعی ...اما اگه بشه از راهش بری مگه نه؟؟

راستی ...وقتی شنیدم که پرشین بلاگ جشن تولد 5 سالگی شو گرفته خوشحال شدم .اخه شنیدم که چند تا از مهمونایی هم که داشته اونا هم با این همه مشغله فکری وبلاگ نویس هم هستن .ادمایی مثل خانم ابتکار و یا وبلاگ روز نوشت مال اقایی روحانی مثل محمدعلی ابطحی..و سایرین ....

خیلی خوشحال شدم ..از اینکه منم وبلاگ دارم اونم با این همه ی دوستای خوب و متعهد...خوشحالم خیلی هم خوشحالم...

چقدر دوست دارم وقتی مادربزرگ شدم  پای به پای نوه هام با زمان رو به جلو برم ..
یعنی تا اون موقع من هستم ؟؟؟؟
نوه ام به من افتخار می کنه؟؟؟
پس باید از همین الان اماده باش باشم ..اماده باش برای داشتن روزگار میانسالی با جنب وجوش و با اطلاع کامل از وقایع زمانه ....
یعنی میشه؟؟؟؟مادر بزرگ اینترنتی....

لیست کل یادداشت های این وبلاگ