پنج شنبه 86 فروردین 2 , ساعت 1:13 عصر
امروز صبح دوستم را دیدم . وقتی با من حرف می زد حرفاش به دلم می نشست.نمیدونم چرا؟می خواین بگم که چی می گفت؟
می گفت اگه کسی هدیه ای بهتون داد ادب حکم می کنه که با هدیه ای بهتر محبتش را جبران کنی.شاید بگی هر چی براش بخرم خودش بهترش را داره.پس درمرحله ی بعدی با زبانت ازش تشکر کن .بهش بگو دستت درد نکنه هدیه ای قشنگی بود دو ستش داشتم .
شاید بگی رویم نمیشه و یا اینکه این حرفارو با هم نداریم .پس لااقل محبتش را تو قلبت راه بده و قلبأ دوستش داشته باش.
یادم افتاد که همچین دستوری هم تو دینمون داریم که می گه (من لم یشکر المخلوق من لم یشکر الخالق)یعنی (تشکر از بنده ی خدا مثل تشکر از خداست).
حالا فکر کن من چی میخوام بگم!!!
می خوام بگم خدای مهربون که این همه نعمتهاش رو به ما بخشیده و هیچ فرقی هم بین کافر و مسلمون نمیگذاره و از محبتهاش دریغ نمیکنه را چه جوری ازش تشکر کنیم ؟
هدیه ای بهتری که نداریم بهش بدیم چون هرچی داریم که همه اش مال اونه.حتی وجودمون هم مال اونه که هر وقت هم اراده کنه می تونه پس بگیره.پس خوبه با زبانمون ازش تشکر کنیم .اما این زبون هم که خودش بهمون داده!!
پس چی کار کنیم؟
اگه محبتشو رو توی قلبمون جاش بدیم و دوستش داشته باشیم لابد کاری هم نمی کنیم که از دستمون دلخور بشه.
مثل اونوقت هایی که تازه ازدواج کرده بودیم سعی می کردیم کارهایی را که ممکن بود نامزدمون را ناراحت کنه اصلأ انجامش ندیم و حتی سعی می کردیم بفهمیم چیزایی که اونو خوشحالش می کنه را بخریم و یا کارهایی موافق میلش را انجام بدیم.
نمی خوام مقایسه کنم.فقط خواستم مثالی ملموس تری زده باشم تا منظورم را بفهمین.
حالا اگه من با چشمم که هدیه ای از طرف اونه گناه کنم اون ناراحت میشه؟
اگه با قدم هام راههایی را به اشتباه برم استفاده ی غلطی کردم؟
اگه با گوشهام چیزهای بدی بشنوم از هدیه ی اون استفاده ی نادرستی کردم؟
حتی تموم کارهایی که گفته بده و مرا از انجام اون نهی کرده و مرا به انجام خیلی از کار های مثبت و خوب تشویقم کرده (که البته نفع و ضررش هم متوجه ی خودم میشه و البته هیج سودی هم برای اون نداره)باز هم بخاطر اینه که دوستمون داره .پس اگه ازش تشکر نکنیم یه جور رفتار بی ادبانه ای را مرتکب شده ایم .
می گم خوب دوستی وفاداری داریم اما قدرش را نداریم !!!هان !مگه نه؟؟
اگه فراموشش کنیم اون مارو فراموش می کرد. اخه لازمه ی فراموشی حذف هدیه ها و نعمت هاست.ایا نعمت نفس کشیدن ما را یادش می ره که دیگه بهمون ندهدو یا مثلأ چون کار بدی کردیم اونو از ما قطع کنه.!
خوبه یه کم عمیق تر و دقیقتر به اون فکر کنیم .به وجود لا یزالش &به نعمتهای فراوانش &
به حضورش در سراسر زندگی های جور واجوری که همه ی ما ها داریم&
سرتو بالا بگیر به اسمون پر از ستاره هاش نگاه کن ببین چه حس خوبی داری ...
یه جور حس امنیت & حس وجود قدرتی ما فوق قدرتها & که اطمینان داری حضورش هست. اگر این احساس را پیدا نکنی کمترین ضررش اینه که خیلی زود احساس پوچی بهت دست میده و این خیلی حس بدیه .حتی ممکنه با داشتن بهترین امکانات و بهترین زندگی ها و بالاترین تخصص ها سر از فرضیه ی خودکشی در بیاری و به زندگی بی هدفت پایان بدی....
احساس می کنم که چقدر دوستش دارم...........
شما چی؟؟؟!!!!!
راستی نوروزتون مبارک..........
می گفت اگه کسی هدیه ای بهتون داد ادب حکم می کنه که با هدیه ای بهتر محبتش را جبران کنی.شاید بگی هر چی براش بخرم خودش بهترش را داره.پس درمرحله ی بعدی با زبانت ازش تشکر کن .بهش بگو دستت درد نکنه هدیه ای قشنگی بود دو ستش داشتم .
شاید بگی رویم نمیشه و یا اینکه این حرفارو با هم نداریم .پس لااقل محبتش را تو قلبت راه بده و قلبأ دوستش داشته باش.
یادم افتاد که همچین دستوری هم تو دینمون داریم که می گه (من لم یشکر المخلوق من لم یشکر الخالق)یعنی (تشکر از بنده ی خدا مثل تشکر از خداست).
حالا فکر کن من چی میخوام بگم!!!
می خوام بگم خدای مهربون که این همه نعمتهاش رو به ما بخشیده و هیچ فرقی هم بین کافر و مسلمون نمیگذاره و از محبتهاش دریغ نمیکنه را چه جوری ازش تشکر کنیم ؟
هدیه ای بهتری که نداریم بهش بدیم چون هرچی داریم که همه اش مال اونه.حتی وجودمون هم مال اونه که هر وقت هم اراده کنه می تونه پس بگیره.پس خوبه با زبانمون ازش تشکر کنیم .اما این زبون هم که خودش بهمون داده!!
پس چی کار کنیم؟
اگه محبتشو رو توی قلبمون جاش بدیم و دوستش داشته باشیم لابد کاری هم نمی کنیم که از دستمون دلخور بشه.
مثل اونوقت هایی که تازه ازدواج کرده بودیم سعی می کردیم کارهایی را که ممکن بود نامزدمون را ناراحت کنه اصلأ انجامش ندیم و حتی سعی می کردیم بفهمیم چیزایی که اونو خوشحالش می کنه را بخریم و یا کارهایی موافق میلش را انجام بدیم.
نمی خوام مقایسه کنم.فقط خواستم مثالی ملموس تری زده باشم تا منظورم را بفهمین.
حالا اگه من با چشمم که هدیه ای از طرف اونه گناه کنم اون ناراحت میشه؟
اگه با قدم هام راههایی را به اشتباه برم استفاده ی غلطی کردم؟
اگه با گوشهام چیزهای بدی بشنوم از هدیه ی اون استفاده ی نادرستی کردم؟
حتی تموم کارهایی که گفته بده و مرا از انجام اون نهی کرده و مرا به انجام خیلی از کار های مثبت و خوب تشویقم کرده (که البته نفع و ضررش هم متوجه ی خودم میشه و البته هیج سودی هم برای اون نداره)باز هم بخاطر اینه که دوستمون داره .پس اگه ازش تشکر نکنیم یه جور رفتار بی ادبانه ای را مرتکب شده ایم .
می گم خوب دوستی وفاداری داریم اما قدرش را نداریم !!!هان !مگه نه؟؟
اگه فراموشش کنیم اون مارو فراموش می کرد. اخه لازمه ی فراموشی حذف هدیه ها و نعمت هاست.ایا نعمت نفس کشیدن ما را یادش می ره که دیگه بهمون ندهدو یا مثلأ چون کار بدی کردیم اونو از ما قطع کنه.!
خوبه یه کم عمیق تر و دقیقتر به اون فکر کنیم .به وجود لا یزالش &به نعمتهای فراوانش &
به حضورش در سراسر زندگی های جور واجوری که همه ی ما ها داریم&
سرتو بالا بگیر به اسمون پر از ستاره هاش نگاه کن ببین چه حس خوبی داری ...
یه جور حس امنیت & حس وجود قدرتی ما فوق قدرتها & که اطمینان داری حضورش هست. اگر این احساس را پیدا نکنی کمترین ضررش اینه که خیلی زود احساس پوچی بهت دست میده و این خیلی حس بدیه .حتی ممکنه با داشتن بهترین امکانات و بهترین زندگی ها و بالاترین تخصص ها سر از فرضیه ی خودکشی در بیاری و به زندگی بی هدفت پایان بدی....
احساس می کنم که چقدر دوستش دارم...........
شما چی؟؟؟!!!!!
راستی نوروزتون مبارک..........
نوشته شده توسط مادرانه | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ