سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زبیر پیوسته خود را از ما به حساب مى‏داشت تا آنکه فرزند نافرخنده‏اش عبد اللّه پا به جوانى گذاشت . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 85 اسفند 6 , ساعت 7:16 صبح
دلم می خواد اول خونه تکونی دلم را شروع کنم با هرچیزی که توی اونه .یه چیزایی را باید دور بریزم و یه چیزایی را هم جایگزین کنم . اما این دفعه نمی تونم کارگر بگیرم تا خونه ی دلم را تمیز کنم  بلکه باید خودم به تنهایی این کار رو بکنم (البته اگه فرصتش رو بهم بدن).
اون وقت یه برنامه ریزی می کنم تا دیگه نگذارم دوباره کثیف بشه.می دونین چقدر خونه تکونی سخته ؟تازه اگه از مردم هم چیزی از حقشون پیشت مونده باشه ؟اونوقت دیگه پدرت در میاد تا بتونی تمامش کنی؟
شما چی میگی ؟نکنه شما هم حقی پیشم دارین ؟نکنه فردا بیاین بگین که مادرانه مارو نشون پای پستاش  اما چیزی توش نبود ؟أ
پس اول شما مرا ببخشین . قول می دم جبران کنم. بخشیدین ؟ هان ؟ ممنونم.....
پس به امید فردا........

لیست کل یادداشت های این وبلاگ