سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به پسرش حسن فرمود : ] پسرکم چیزى از دنیا بجا منه چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد : یا مردى که آن را در طاعت خدا به کار برد پس به چیزى که تو بدان بدبخت شده‏اى نیکبخت شود ، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کرده‏اى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى . [ و این گفتار به گونه‏اى دیگر روایت شده است که : ] اما بعد ، آنچه از دنیا در دست توست پیش از تو خداوندانى داشت و پس از تو به دیگرى رسد و تو فراهم آورنده‏اى که براى یکى از دو تن خواهى گذاشت : آن که گرد آورده تو را در طاعت خدا به کار برد پس او بدانچه تو بدبخت شده‏اى خوشبخت شود ، یا آن که آن را در نافرمانى خدا صرف کند پس تو بدانچه براى وى فراهم آورده‏اى بدبخت شوى و هیچ یک از این دو سزاوار نبود که بر خود مقدمش دارى و بر پشت خویش براى او بارى بردارى ، پس براى آن که رفته است آمرزش خدا را امید دار و براى آن که مانده روزى پروردگار . [نهج البلاغه]
 
دوشنبه 86 بهمن 29 , ساعت 12:38 صبح

تا به حال دقت کردین؟هرجا که بحث ازدواج پیش می‏آید، شنونده های خوبی را به سوی خودش جذب می‏نماید.حالا چرا؟برای من هم معمایی شده آخر.
خلاصه...راحله می‏گفت:«پرتو! یه دختر خوب و مطمئن واسه‏ی داداشم می‏خوام،تو کسی را پیشنهاد می‏کنی؟»فکری کردم و ازش خواستم یه خرده از برادرش برایم بگوید.وقتی حرفهایش تمام شد؛ نام زهرا دوستم به ذهنم آمد.خصوصیاتش را برای راحله گفتم .اونم مکثی کرد و بعدش شماره تلفن زهرا را یادداشت کرد.چند روز بعد، پی‏گیری کردم.در کمال تعجب شنیدم که گفت:«پرتو ! ما رفتیم خواستگاری کردیم.عروس و داماد هم با هم حرف زدند.در همه‏ی زمینه‏ها با هم، هم عقیده بودند.آخر کار وقتی می‏خواستیم خداحافظی کنیم؛عروس از داداشم پرسید که در راهپیمایی 22بهمن شرکت می‏کنه یا نه؟داداشم هم گفته بود زیاد به این گونه مسائل اهمییت نمیدهد.عروس هم فرداش جواب منفی داد.نمی‏فهمم...یعنی چه؟یک راهپیمایی اینقدر  باید اساس خواستگاری و ازدواج را برهم بریزد؟»

پی نوشت...
راستش...شما می‏گویید زهرا اشتباه کرده؟اصلا اینجور مسائل ، واقعا برای انتخاب در ازدواج لازمه؟



لیست کل یادداشت های این وبلاگ