سلام
يه سوال مهم!
اون يادداشتتون كه نوشته بوديد به پارسيبلاگ برگشتيد كو؟
عاقبت يک روز مغرب محومشرق مي شود
عاقبت غربي ترين دل نيز عاشق مي شود
شرط مي بندم که فردايي – نه خيلي ديرودور_
مهرباني، حاکم کل مناطق مي شود
سلام خاله جون من اولين باريه كه ميام به ديدنتون معلومه شما خيلي ماماني خوبي هستين اينواز نوشته هاي قبليتون فهميدم
ماماني من هم كلي چيز ازتون ياد گرفت خاله جون بازم ميام پيشتونراستي خاله ميتونم باهاتون دوست باشم
همچين واسه هم كامنت ميذارن انگار من نميدونم
ديگه چي ميخواستين بگين همه حرف همين بود حاج خانوم
ما كوچيك شماييم..
خودمونيم... استعدادتون توي زمينهي داستاننويسي بد نيست.
جاري باشيد...