سلام
خيلي جالبه! اين كه يه مامان خانوم بشه وبلاگ نويس! مي گم حتما شماخونه تكوني عيدتون را انداختيد عقب كه اين روزا فرصت نشستن پاي كامپيوتر را پيدا كردين؟ شايدم مثل مامان خانوم ما اصلا خونه تكوني عيد ندارين؟! خلاصه هر چي كه هست از آشنايي با شما خيلي خوشحال شدم.
راستي اين پستتون هم از اون پستهاي پر مغز بود ها...از اون پستها كه آدم بايد حسابي روي حرفاش فكر كنه...
كاش هر روز ما سال نو باشد تا هر روز به پيشگاه دوست برويم و از همه بيادبيهايي كه در محضرش كردهايم، پوزش بخواهيم...