• وبلاگ : مادرانه
  • يادداشت : 18 سلام بود كه...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 1 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    نمي‏خوام ناميدي تزريق كنم‏ها ولي...

    يه بنده خدايي نشسته بود لب دريا و ماست توي آب مي‏ريخت. يكي اومد گفت آقا داري چي كار مي‏كني؟

    گفت دارم دوغ درست مي‏كنم. اون طرف گفت: آخه با ماست توي دريا ريختن كه دوغ درست نمي‏شه. اين بنده خدا گفت: مي‏دونم. ولي اگه بشه چه دوغي مي‏شه...!

    حالا نقل كار ماست.

    جاري باشيد...

    پاسخ

    عجب عجب !!!